جدول جو
جدول جو

معنی پرسه نشینی - جستجوی لغت در جدول جو

پرسه نشینی
سوگواری، عزاداری، مصیبت زدگی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پرده نشین
تصویر پرده نشین
زن روپوشیده، زنی که در خانه و پشت پرده بنشیند، پردگی، مخدره، شخص خلوت نشین، پارسا و محرم اسرار، فرشتۀ مقرب
فرهنگ فارسی عمید
(پَ دَ / دِ نِ)
حالت و چگونگی پرده نشین
لغت نامه دهخدا
(کُ نِ)
عمل کرسی نشین. مرزنشینی. رجوع به کرسی نشین شود
لغت نامه دهخدا
(اَ جَ)
مستوره. مخدره. (منتهی الارب) :
پرده شناسان بنوا در شگرف
پرده نشینان بوفا در شگرف.
نظامی.
ای مدنی برقع مکی نقاب
پرده نشین چند بود آفتاب.
نظامی.
کجا رسد بجمال تو آفتاب که نیست
بلطف پرده نشین شوخ چشم بازاری.
رفیع الدین لنبانی.
در کار گلاب و گل حکم ازلی این بود
کاین شاهد بازاری و آن پرده نشین باشد.
حافظ.
، خلوت نشین، در تداول مردم گیلان، سرحدنشینان که در فرمان سپهسالاران باشند. (برهان).
- پرده نشینان. (رشیدی). یا پرده نشینان بار، مجازاً، خلوت نشینان. (برهان). خلوتیان. (رشیدی). محرمان اسرار. اولیای مستور. (برهان). ملائکۀ مقرّب. (رشیدی). ملائکۀ آسمان. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(نِ)
عمل راه نشین، گدایی. نشستن در معابر سؤال را. نشستن بر سر راهها گدایی را. رجوع به راه نشین شود
لغت نامه دهخدا
(پَ نِ)
عقب نشینی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پرده نشینی
تصویر پرده نشینی
حالت و چگونگی پرده نشین
فرهنگ لغت هوشیار
مستور مستوره مخدره، خلوت نشینخلوت گزین، جمع پرده نشینان. یا پرده نشینان. خلوت نشینان خلوتیان محرمان اسرار اولیای مستور، ملایکه آسمان ملایکه مقرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس نشینی
تصویر پس نشینی
عقب نشینی، در ردیف نشستن
فرهنگ لغت هوشیار
سوگوار، عزادار، ماتم زده
متضاد: سوری
فرهنگ واژه مترادف متضاد
زن، مخدره، مستور، مستوره، خلوت گزین، خلوت نشین، خلوتی، فرشته، ملک
فرهنگ واژه مترادف متضاد
حاشیه نشین، مهاجران فقیر که با انجام کارهای سخت و سنگین
فرهنگ گویش مازندرانی